خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

کعبه و بت خانه مقصود تویی تو

            

کعبه و بت خانه مقصود تویی تو

گدا

 

دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود. مردم زیادی که از آنجا رد می شدند به هر دو نگاه می کردند ولی فقط تو کلاه کسی که پشت صلیب نشسته بود پول می انداختند

ادامه مطلب ...

دوست بزرگوار جناب آقای محمد رضا

  

دوست بزرگوار جناب آقای محمد رضا  (m.r215@yahoo.com)

متاسفانهَ هرچه سعی کردیم نتوانستیم با جنابعالی ارتباط برقرار کنیم.به هرحال از حسن توجه شما در خصوص همکاری و ارسال نظراتتان ممنون و سپاسگزاریم. منتظر ارائه نظرات َپیشنهادات جنابعالی و سایردوستان هستیم. باتشکر

سهم من در توسعه شهرم مرودشت کجاست؟!

 

 

 

 

سهم من در توسعه شهرم مرودشت کجاست؟!

ادامه مطلب ...

مدیران جبهه

 

 

شخصی به همراه چند تا از دوستانش بعلت تخصص و علمی که داشتند برای عملیات به نقاط مختلف جبهه می رفتند. فرمانده آنها شهید جلیل ساداتی بود. این شخص هر چند علم بالایی داشت اما تنبل بود و در زمانی که تقسیم کار می شد از زیر تمام کارهای خدماتی در می رفت

ادامه مطلب ...