ه چند عبارت زیر دقت کنید:
▫️" شرکت Uber بزرگترین شرکت اجاره تاکسی جهان، هیچ وسیله نقلیهای ندارد! "
▫️" شرکت Facebook معروفترین مالک رسانه جهان، هیچ محتوایی خلق نمیکند! "
▫️" شرکت Alibaba ارزشمندترین خردهفروشی جهان، هیچ انباری ندارد! "
▫️" شرکت Airbnb بزرگترین تهیهکننده منزل و محل اقامت، هیچ مسکنی برای اقامت ندارد! "
در طول دو دهه گذشته مدلهای کسبوکار و منابع اصلی ارزشآفرینی در اقتصاد آنقدر تغییر کردهاند که تاریخ بشر چنین شتابی از تحولات را تا کنون تجربه نکرده است.
اگر چه فاصله زمانی بین تاثیرپذیری فضای کسبوکار ایران از روندهای جهانی در گذشته بسیار کند و طولانی بود اما پیوستگی روزافزون انسانها و به تبع آن اقتصادها باعث شده تا روندهای فضای کسبوکار ایران نیز با آنچه در جهان میگذرد بسیار همسوتر از گذشته باشد.
شکلگیری و رشد کسبوکارهایی نظیر اسنپ و تپسی که مدلهای ایرانی اوبر هستند آن هم با فاصله کوتاهی از نمونه بینالمللیشان خود شاهدی بر همین مدعاست.
بنابراین آنچه در آینده نزدیک میتوان انتظار داشت آن است که بزودی بزرگترین و ثروتمندترین کسبوکارهای ایرانی نیز به جای هویتهای دولتی و سیاهه عریض و طویل داراییهای مشهود، به برندهای مرتبط با دانش، تکنولوژی و ارتباطات و با منابع غیرمشهود تبدیل شوند.
این اتفاقی است که در دنیا افتاده و در ایران نیز خواهد افتاد.
ماکس پلانک پس از دریافت جایزه نوبل سال 1981، به تور علمی دور آلمان رفت. وی هر جا دعوت می شد برای سخنرانی درخصوص موضوع مکانیک جدید کوانتوم، همان حرفهای قبلی را تکرار می کرد.
بعد از مدتی شوفر یا همان راننده آقای پلانک به ایشان گفت که: «نظرت چیه من در جلسه بعدی سخنرانی کنم چون تمام حرفهای شما را حفظ هستم و شما هم راحت روی صندلی بنشینید».
پلانک از این ایده خوشش آمد و موافقت کرد و لذا شوفر ایشان در مونیخ سخنرانی کرد و اتفاقا یکی از حضار نیز سوالی کرد و آقای شوفر جواب ایشان را هم درست ارایه کرد.
به عقیده چارلی مانگر، یکی از بهترین سرمایه گذاران جهان، دو نوع دانش وجود دارد.
دانش واقعی؛ آن را در مردمی می بینیم که زمان و تلاش فراوانی را برای فهم یک موضوع صرف کرده اند.
انش شوفری؛ دانش افرادی که فقط وانمود می کنند بلدند؛ آنها شاید صدا یا موی خوبی داشته باشند، اما دانشی که از آن دم می زنند مال خودشان نیست.
ایشون بان کى مون هستند، دبیرکل سازمان ملل، حقوقشون 35 هزار دلارِ و وظیفشون ابراز نگرانى کردنه، بان کى مون سال گذشته 180 بار ابراز نگرانى کرده که 27 بار آن متعلق به یمن بوده!
مردی متوجه شد که نمیتواند خوب بشنود. به دکتر مراجعه کرد و دکتر برایش سمعک تجویز کرد. مرد به مغازه سمعک فروشی مراجعه کرد و قیمت سمعک ها را پرسید. فروشنده پاسخ داد: «ما سمعک از یک دلار داریم تا هزار دلار.»مردگفت: «میخواهم مدل یک دلاری را ببینم.»فروشنده یک نخ دور گردن مرد انداخت و گفت: «لطفا این دکمه را در گوشتان بگذارید و دنباله نخ را در جیبتان قرار دهید.»مرد خریدار که با تعجب به حرفهای فروشنده گوش میکرد، گفت: «این چطور کار میکند؟»فروشنده جواب داد: «این کار نمیکند، اما هنگامی که مردم این را ببینند، بلندتر صحبت میکنند.»