خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

مردکلاه فروش و میمون

 

 

روزی کلاه فروشی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.

ادامه مطلب ...

از معراج تا معراج

 

یا کاشف الغم

خش صدایش یادآور نوای  تارهای صوتی اش است که دست روزگار و گازهای خردل زیروبم آن را یکی کرده است،او می گوید:    بیش از دودهه است که خاطرات ایام جنگ را از آنجایی که خاکریزها  تپه ماهور هایی بیش نبودند تا آنجایی که خاکریزها فلک و افلاک را شکافتند برایتان تعریف کردیم.ما انسانهای عادی بودیم که برای دفاع از اعتقادمان لبیک یا حسین گویان و لبیک یا خمینی گویان به کار و زار نبرد حق علیه باطل پیوستیم ، شاهدانمان در قیامت هم دست و پای و چشمانمان است  که آنان را ودیعه نمودیم  تا تو نسل جدید با خیال راحت سربر بالین آسودگی بگذاری.دیگر خود نیز از تعریف آن خاطرات آزرده خاطر شدیم ،تو و یارانت هم اگربه دنبال گمگشته خود هستید ،گمگشته شما نهفته در واکاوی نصایح  در وصیت باکری هاست:

ادامه مطلب ...

پرچم امریکا

 

 

The Obama Flag: Who Decided That It Was Okay To Replace The Stars On The American Flag With The Face Of Barack Obama

ادامه مطلب ...

پندهای مدیریتی

 

یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن کلاغه سفارش چایی میده چایی رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو می پاشه به مهموندار.

مهموندار میگه: «چرا این کارو کردی؟»

کلاغه میگه: «دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی!»

ادامه مطلب ...